لحظه های رنذگی قسمت چهارم
قسمت چهارم
+با من هستید؟؟
× شما انگلیسی بلد هستید ؟؟
+ بله .
× می خواستم ازتون آدرس بپورسم !
+بفرمایید . .
+ خوب .... .
× می دونید کجاست ؟؟
+ میشه گوشیتونو رو از نزدیک تر ببینم ، آ درس رو نمی بینم .
× شما که دزد نیستید ؟؟
+ بله ؟؟؟؟؟ نه خیر دزد نیستم!!
× ببخشید که گفتم اخه تو یه کشور غریبم .
+ خوب .... باید همینو مستقیم برید بعد برید سمت راست .
× ببخشید یه آدرس دیگه هم دارم ، باید اینو اول نشون می دادم خخخخ چقدر خنگم !!!
چقدر خوبه که انگلیسی بلدید !!
+ خوب شما الان تو همین خیابون هستید ، می خواید برید کمپانی اس ام ؟؟؟
× بله درسته ، من یه خبر نگارم .
+ خبرنگار ؟؟؟ { او مای گاد ، دارم بایه خبر نگار صحبت می کنم !!}
× ممنونم که کمکم کردید .
+ خواهش می کنم .
{ 2 دقیقه یعد }
× شما دارید منو تعقیب می کنید ؟؟ چیزی ازم می خواید ؟؟
+ نه نه اصلا منم راهم از این وره !!!
× خیالم راحت باشه ؟؟
+ تو کشورتون همه مثل شما بدبینو مشکوک هستن ؟؟
× نه نه اصلا .
+ اوففف ، یه سوال داشتم !!
× بله ؟؟
+ شما الان می خواید برید کمپانی اس ام ؟؟؟
× بله ، چطر مگه ؟؟
+ هیچی ، هیچی .
{ 15 دقیقه بعد }
× شما هم دارید می رید کمپانی اس ام ؟؟
+ اره یه کار کوچولو دارم .
× اونجا کار می کنید ؟؟
+ یه جورایی .
× یعنی چی ؟؟ خیلی مشکوک می زنید ، مخصوصا اینکه صورتت روپوشوندی !!
+ خانم من که گفتم نگران نباشید ، بیچاره کسی که می خواد گیر شما بیوفته !!
× بله ؟؟
+ هیچی .
+ شما ازدواج کردین ؟؟
× بله ؟؟؟ میگم مشکوید میگین نه !! چیه می خواید ازم خواستگاری کنید ؟؟؟
+ نه نه اصلا مگر اینکه دیونه ... خوب هیچی .
× باشه جوابتو می دم ، تازگیا طلاق گرفتم ، منم یه سوال داشتم !!
+ بفرمایید .
× وقتی بامن حرف می زنید یه چیزایی به زبون خودتون گفتید میشه بگید چی گفتید ؟؟
+ اهان ف چیز خاصی نگفتم ، گفتم چه خانم متشخصی بله دقیقا همینو گفتم !!
× از تعریفتون ممنونم .
+ خواهش می کنم ، من از این خواستگاری کنم ؟؟ غلط بکنم ، بیچاره شوهره سابقش !! خوب دیگه رسیدیم !!! یه سوال دارم شما می خواید تو کمپانی چی کار کنید ؟؟
× قراره مصاحبه کنم .
+ با کی ؟؟
× با گروه اکسو .
+ می خواید با هاشون مصاحبه کنید ؟؟ گروه اکسو رو می شناسید ؟
× بله که میشناسم !! خودم ترفدارشونم !!
+ اوه
{ امید وارم که منو نشناسی !! }
× شما هم طرفدارشونید ؟؟ + نه من انتی فنشون هستم ، می دونید که چی میگم ؟؟
× اره ولی چرا خیلی ناز و گوگولین مخصوصا ...
+ نازو گوگولی ؟؟ حالم به هم خورد !!
× هه ی تو هین نکن .
+ حالا از کدومشون خوشت میاد ؟؟
× چانیول !!!
+ بله ؟؟ اوه ببخشید ، اتفاقا ار این یکی در حد مرگ بدم میاد !!!
× چی داری میگی ؟؟ بچه به این نازی و گوگولی ، دلت میاد ؟؟
+ از قیافه چانیول بدم میاد عو ....
× با عرض پوزش ببند !!!!!
+ باشه باشه عصبانی نشو !!
{ 2دقیقع بعد }
× واقعا ممنونم و همین طور سعی کن میونت رو با اکسو خوب کنی و به اعضاشون بد و بیرا نگی هر کی بود از وسط نصفت می کرد !!!
+ باشه باشه سعیمو می کنم !!
× بای .
+ خدا حافظ نمی رید تو ؟؟
× نه اول باید از نمای ساختمون اس ام عکس بگیرم !!
+ باشه { خدارو شکر }
نگهبان : سلام آقای خوشتیب !!
+ از این لقب خوشم میاد ولی اصلا برازندش نیستم !!
نگهبان : اول اینکه چرا انقدر صورتتو پو شوندی به سختی شناختمت دوم اینکه اگه به تو نگن خوشتیب به من میگن ؟؟
+ بستگی به نظر هر فردی داره شاید کسی از قیافه من خوشش نیاد !! مثلا خودم از قیافه خودم بدم میاد !!
نگهبان : باشه حالا هر چی که من بگم تو یه چیزی میگی !! برو بالا که دیرت شده ، اعضا دنبالت می گشتن !!
+ باشه فعلا بای !
نگهبان : موفق باشی !!
{ 3 دقیقه بعد }
بک : چانی اومد !!
دی او : بلخره .
سهون : فکر کردیم نمی یای !!
سوهو : چرا دیر کردی ؟؟
کای : واقعا ....
+ تو یکی دیگه چیزی نگو که .... اوففف حالا مگه چقدر دیرکردم ؟؟ می خواستید منو پیاده نکنید !!
دی او :چانیول ، خودت گفتی که می خوام پیاده شم !!
+ می خواستید پیاده نکنید !!
دی او: اوففففففف .
+ ساتا سو عه خوفناک !!!
کای : پشت سرتو نگاه کن !!
دی او: واقعا که !!
+ هه ی ساتاسوعه خوفناک !! به حرفم گوش میدی ؟؟
دی او : مگه چیزی هم گفتی ؟؟
+ دی او !!!!!
بک : بس کن چان !! آروم باش .
کای : محض اطلاع پشت رستونو نگاه کنید !!
سوهو :چی باید بگم ؟؟ دی او و چانیول ، بس کنید دیگه !!
بک : چانی فکر کنم با تو کار داره !!
+ کی بامن کار داره ؟؟ اوه دوباره دیدمت خانم ماری !!!
× من کی اسمم رو بهت گفتم ؟؟
+ اوه ببخشید از رو گوشید دیدم .
× تو واقعا انتی فنی ؟؟
+ اره حرفم رو پس نمی گیرم !! مخصوصا از این بدم میاد اسمشو که میدونی ، دی او.
× خخخخ .
چن : چی دارید می گید ؟؟
کای : هه ی پسر می شناسیش ؟؟ شیطون شدی ها ! اسمش بلدی !!
+ اوففف .
بک : می شناسیش ؟؟
+ میشناسمش ولی یه جورایی نمی شناسمش !!
دی او : خودت هم فهمیدی چی گفتی ؟؟
+ من فهمیدم تو نفهمیدی به من ربط نداره !!
شیومین و سهون : بسه !!!
سهون : بهتره که صورتت رو نشون بدی !!!
+ اوه باشه ولی شوکه مشه !!
× تو تو تو تو تو تو تو تو .
کای : هه ی اروم باش یه نفس عمیق بکش .
دی او : حالا مگه کیو دیده !!
+ زبون ما رو نمی فهمه !!
دی او : باشه به انگلیسی بهش میگم !!!
× اوففف ببخشید که با هات اون طوری رفتار کردم !!
+ اشگال نداره !! خخخ .
بک : مرض !!
+ تو دیگه چت شده ؟؟
× من خبر نگارهستم و قراره که با شما مصاحبه کنم .
بک : نفهمیدم چی گفت من چی هستم ؟؟
کای : باز خوبه یه چیزی فهمیدی من یه ذرشم نفهمیدم !!
دی او : کای ، یعنی نفهمیدی ؟؟
کای : نه نفهمیدم .
دی او : چیز عادیه ، خودتو ناراحت نکن !!
کای : واقعا ممنونم .
دی او : خواهش .
+ داره میگه خبر نگار هستم قراره با هاتون مصاحبه کنم .
سوهو : من که فهمیدم چی گفت !!
+ به کسایی گفتم که نفهمیدن !! بعدش هم می خوای جان من نفهمی ؟؟ مثلا انگلیسی بلدی ها !!
چن : می خواست خودشیرینی کنه !!
شیومین : خخخ .
سهون : ما برناممون چیزدیگه ای بوده .
+ چقدر ممم می کنی !! بزار خودم بگم !! ما بر ناممون چیز دیگه ایی بوده ، باید صبر کنیم تا مربی بیاد ، باشه ؟؟؟؟
× چی ؟؟
+ دارم دیونه میشم !!!
×چی ، حالت خوب نیست ؟؟؟؟
+ نه نه خوبم .
بک: چرا الکی حرص می خوری ؟؟
شیومین : مربی اومد !!
مربی : شما خبر نگار هستید ؟؟
× بله.
مربی : اول با ایشون مصاحبه می کنید بعد باهم صحبت می کنیم . سوهو: چشم .
مربی : می تونید شروع کنید !!
× بله